اعزام خانوادگی

در طول هشت سال دفاع مقدس مردم ایران به روش های مختلف در این صحنه عظیم حاضر شدند و با مال و جان خویش این حماسه عظیم را رقم زدند و سبب شد که دشمن نتواند به اهداف خود در اشغال بخشی از میهن اسلامی ایران و براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی برسد و کسانی که عامدانه به هر نحو از شرکت در این امر مقدس سرباز زدند مصداق پیر خمین واقع شدند که :

آنهایی که در این چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کرده‌اند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفته‌اند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کرده‌اند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید.

در این بین خانواده هایی نیز بودند که چند تن و یا تمام اعضای خانواده آنان در دفاع مقدس شرکت داشته و برخی به شهادت رسیده و برخی دیگر با درک آن ایام نورانی و فیض مقام جانبازی بدون ادعا به خدمت گذاری در سطح جامعه مشغول می باشند که در این مطلب به خانواده برادران رنجبر در تیپ ۱۵ آبی-خاکی امام حسن مجتبی ع اشاره می کنیم.

برادران رزمنده محمود،شهید عبدالله و عزیز رنجبر (مسئول اعزام رزمندگان بسیجی از بهبهان)

برادران محمود ،شهید عبدالله و عزیز رنجبر در آستانه عملیات بدر

برادر رزمنده زنده یاد رحیم رنجبر

رزمنده دلاور زنده یاد رحیم رنجبر

همچنین برادر رزمنده عباس رنجبر نیز در جریان عملیات والفجر مقدماتی در تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی ع از ناحیه گلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شدت مجروح شد و پدر برادران رنجبر نیز به دفعات میان رزمندگان اسلام حضور پیدا کرد و با شرکت در میان جمع رزمندگان اسلام به عاملی جهت روحیه بخشی به جمع رزمندگان اسلام مبدل گشته بود و چند سال قبل نیز به فرزندان سفر کرده اش پیوست.

 

 

امام حسنی ها 11

حاج حمدالله مواساتی

از رزمندگان به نام بهبهان میباشد که قبل از آغاز جنگ نیز در بسیج علی رغم سن کم به همراه سایر دوستانش به نگهبانی و حفاظت از دستاوردهای انقلاب نوپای اسلامی می پرداخت.به خاطر حضور برادر دیگرش در جبهه از جانب مسئولین اعزام بسیج برای وی مانع درست کرده بودند چرا که قانون بود رزمنده ای که برادرش در جبهه می باشد برادر دیگر باید صبر کند تا وی برگردد و او بتواند اعزام شود مگر اینکه از راه های دیگر و یا اعزام از سایر شهرهای دیگر به جبهه اعزام شوند.

شهیدان رحمت الله مواساتی و ابوالقاسم دهدار پور و برادر رزمنده حاج حمدالله مواساتی

شهیدان رحمت الله مواساتی و ابوالقاسم دهدارپور و برادر رزمنده حاج حمدالله مواساتی

با توجه به حضور برادر و عموهایش در جبهه تلاش برادر حمدالله مواساتی  برای رفتن به جبهه از سوی برادر عزیز رنجبر مسئول اعزام به جبهه بهبهان به جایی نرسید و هر بار این مسئله را به دفعات بعد موکول می کردند. با آغاز اعزام نیروها وی مجدداً به بسیج مراجعه و برای رفتن به جبهه پافشاری کرد ؛آقای رنجبر برای رها شدن از اصرارهای زیاد حمدالله از کیفیت شیرینی هایی که پدر حمدالله در قنادی تعریف کرده و ضمن سپردن برگه رضایت نامه جهت امضا از سوی پدر حمدالله ، یک جعبه شیرینی نیز درخواست می کند.

حمدالله نیز سریع برگه  را پیش پدرش برده و ضمن امضا برگه یک جعبه شیرینی خامه ای برای عزیز می آورد که همین امر دستمایه شوخی وی با برادر حمدالله می گردد که شما برای اعزام به جبهه به من رشوه داده اید؛علی رغم این وی مجدداً از اعزام حمدالله سرباز زد و آن را به دفعه بعد موکول کرد که حمدالله با ناراحتی و عصبانیت با داخل بسیج رفته و سوار اتوبوس های اعزام به جبهه  و ماموریت در گردان سیدالشهدا تیپ ۱۵ آبی -خاکی اما حسن مجتبی ع می شود.

وی در عملیات والفجرمقدماتی،خیبر،بدر،والفجر8،کربلای چهار و پدافندی آنها شرکت کرد و علی رغم شهادت برادرش نجف مواساتی در خیبر و مجروحیت در والفجر8 ،وی همچنان با روحیه ای خوب در جبهه حضور می یافت . وی در کربلای 5 جزء گردان فجر بهبهان بود که در جاده شهید صفوی مورد حملات وسیع شیمیایی قرار گرفت که تعداد زیادی از دوستان و از جمله برادرش رحمت الله و عمویش علی مواساتی به شهادت رسیدند و خود وی نیز چندین ماه تحت درمان در مراکز درمانی بودند .

شهیدان علی مواساتی و رحمت الله مواساتی

شهیدان رحمت الله مواساتی و علی مواساتی

در سال 1366 در شرکت گاز بهبهان در منطقه بیدبلند بهبهان مشغول به کار شدند که به دلیل بمباران های مراکز اقتصادی و از جمله پالایشگاه گاز بیدبلند که خود به جبهه ای دیگر تبدیل شده بود خانواده وی به خاطر شهادت دو برادرش  درخواست ترک محل ناامن پالایشگاه را کردند و به همین خاطر ماموریت دو ماهه به سپاه گرفت و در ستادپشتیبانی جنگ به جمع آوری کمک های اهدایی  به جبهه پرداخته و همچنین در قسمت آموزشی نیز به آموزش سلاح پرداخت و در سال 1367 نیز به گردان رزمی اعزام شده و بخش های انتهایی جنگ را در جبهه مشاهده و تجربه کرده است.

شهید نجف مواساتی

شهید نجف مواساتی

با قبول قطعنامه و پایان جنگ مجدداً به محل کار خویش در پالایشگاه بیدبلند برگشته و در ترمیم و بازسازی خرابی ها شرکت فعال داشت .وی با توجه به زخم تیر و ترکش در والفجر 8 و اثرات گاز شیمیایی در کربلای پنج به درجه جانبازی مفتخر شده بود بدترین لحظات عمر را قبول قطعنامه و رحلت امام ره  و بهترین لحظه را خبر آزاد سازی خرمشهر می داند و آرزوی ادامه راه دوستان شهیدش را از خدا طلب می کند.