حضوری مجدد

جمعه ۲۲ دی ماه ۱۳۹۱ مراسم گرامیداشت شهدای شیمیایی گردان فجر  بهبهان در عملیات کربلای ۵ ، در یادمان شهدای شیمیایی جاده شهید صفوی کیلومتر ۲۰ جاده خرمشهر-اهواز که راه اصلی ورود به منطقه پنج ضلعی ،کانال ماهی و نهر جاسم می باشد گرد هم می آییم و با گرامیداشت یاد و خاطره این عزیزان با آنها میثاقی دوباره جهت ادامه راه شهیدان می بندیم.

 

تابلو ورودی به یادمان

سردار باوقار

زنده یاد حاج کمال صادقی فرمانده گردان سیدالشهدا ع تیپ 15 امام حسن مجتبی ع

حاج کمال صادقی فرمانده گردان های سیدالشهدا و فجر بهبهان

 

سید جلال 17 ساله

شهيد سيد جلال سعادت در سال 24/6/1348 در شهرستان بهبهان ديده به جهان گشود. شهيد کوچکترين فرزند خانواده بود، اما از همان دوران کودکي، خانواده به دليل رفتار و اخلاق خوب ايشان که بزرگتر از سن ايشان مي نمود به ديده تحسين و اتکاء خواهران و برادران نگاه مي کردند. ايشان دوران تحصيل خود را در بهبهان گذراند و در آغاز جنگ تحميلي بسيار تلاش کرد تا به جبهه برود، اما به دليل مخالفت پدر که او را حامي خانواده مي دانست و اينکه مربي ايشان اجازه اعزام به وي را نمي داد تلاشش براي رفتن به جبهه بي نتيجه ماند، تا اينکه در سال 1364 موفق شدند در عمليات والفجر 8 به جبهه اعزام شوند، حتي عيد سال 65 نيز در جبهه ماندند.

شهید سید جلال سعادت و شهید یونس ستونه

سرانجام در مورخه 20/10/1365 در عمليات کربلاي 5 جانباز شيميايي شدند. خردل، ريه را سرطاني كرده بود در نتيجه "ناي" از داخل گوشت اضافه مي‌آورد و به مرور بسته مي‌شد. سه ماه يكبار بايد به آلمان می رفت تا اين اضافات را بتراشند. بينايي‌اش هم روز به روز كمتر مي‌شد، استخوان‌ها در حال پوك شدن بود. قلب هم "تپش" داشت و معده، خونريزي. كورتون و قطره چشمي و داروي خلط سينه و داروي ريه و آرام‌بخش‌هاي جورواجور را هر روز بايد مي‌خورد ـ غير از آنهايي كه مقطعي بودند ـ همه را كه مي‌خورد، معده، خونريزي مي‌كرد و در نتيجه داروي معده هم به "هميشگي‌ها" علاوه مي‌‌شد. شهيد بعد از اينکه به تهران منتقل شد در يک گروه 40 نفره که ايشان کم سن ترين رزمنده آن جمع بودند براي نشان دادن فاجعه جنگ افروزي عراق عازم آلمان شدند. ايشان در يک دوره درماني طولاني مدت و به دليل اينکه ايشان در سن رشد بودند بهبودي نسبي پيدا کردند. در طول 17 سال دوران جانبازي 19 بار جهت معالجه به آلمان اعزام شد و بيش از 100 بار مورد عمل جراحي قرار گرفت شهيد در رشته در مديريت دولتي وارد دانشگاه شدند و در سال 75 فارغ التحصيل و در سازمان صداوسيما مشغول کار شدند. شهيد در سال 79 ازدواج کردند و از سال 80 بيماري ايشان شديدتر شد. 17 سال مداوم مصرف داروهاي مختلف و بيش از صدمرتبه عمل جراحي همراه با بيهوشي آرامش را از ايشان گرفت و بيماريهاي مختلف جانبي نظير خونريزي معده، ناراحتي قلبي و عصبي و دردهاي مداوم را براي ايشان به همراه آورده بود اما آن چيزي که او را زنده و فعال نگه داشته بود، اعتقاد قوي او به رحمت خداوند و عشق به سيد خود آقا امام حسين بود. در نهايت در شب سوم محرم سال 1425 هجري قمري ساعت 21 (5/12/82) جرعه نوش باده شهادت گردیده و به سوي معبود خود شتافتند تا از نزديک به آقاي خود سيدالشهداء عرض ارادت کنند و خسته از 17 سال درد و دلشکستگي به آرامش برسند.

شهید سید جلال سعادت

فرازهايي از وصيت نامه شهيد حاج سيد جلال سعادت اينجانب سيد جلال سعادت فرزند سيد عبدالهادي ( حاج سيد حبيب ) سعادت متولد 1348 شغل كارمند و ملقب به سيد و جانباز چند جمله اي را بر اين صفحه پاك مكتوب مي نمايم . ... حمد و سپاس خداوندي را كه لطف و فضلش را به بنده ارزاني كرد و توفيق مسلماني و علاقه و شناخت پيروي و عشق شيعه حضرت علي (ع) را عطا فرمود و مرا در زمره و اعداد خاندان پيامبر اسلام (ص) و از خانواده سادات قرار داد . افتخار حب به پيامبر ( محمد ص ) و اهل بيتش و همچنين ارادت و اطاعت از حضرت امام خميني (ره) بعنوان ولي فقيه مسلمين و بعد از او حضرت آيت اله خامنه اي كه امتداد بهش راه انبياء و اولياء الهي خواهند بود را نصيب شدم كه درك و حب ولايت فقيه از بالاترين توفيقات الهي است كه يك مسلمان در دروه عمرش اگر بتواند حتي به ظاهر - امام زمانش را بشناسد و او را چون ولي حقيقي خود قرار دهد و بعنوان نوري و راهي در مسير دنيا و آخرت از او بهره ببرد - نيك مورد عنايت خاص خداوند قرار گرفته است كه چنين انسانهايي رستگاريشان با فضل خداوند و حمايت معصومين حتمي خواهد بود . ... در دوران زندگي و خصوصاً بيماري مشكلات و سختيهاي اين راه كه بيشتر مي شد هميشه و همه جا با توكل به او ، كمك و فضلش را خوب درك و احساس مي كردم - و آرامش دروني و قلبي را كه به اين خاطر ايجاد مي گرديد بر خود مي باليدم و مي نازيدم كه مسلمان و مومن به دين هستم و خدا به بنده اش لطف داشته است . تنها از او كمك مي خواستم و به او پناه مي بردم كه مراقبم باشد تا از راهش كمتر منحرف شوم و در راه او قرار گيرم و آنگاه كه اين خواست و دعا اجابت مي شد ، آرامش درون و خاطري را كه ناشي از نظر و رضايتش بطور نسبي بود احساس مي كردم كه او به همه وجودم توجه خاص دارد . دردها و غم هاي جسمي و روحي ام را لذت بخش ترين حالات قرار ميداد و آنگاه طعم و مزه درد و غم و غربت و تنهايي را به وجودم مي داد بعد از آن هميشه در حسرت فراق آن لحظات از خدا مي خواستم كه مرا در آن حال كه حال خودش بود قرار دهد كه برايم دوري از آن حالات و روحيات سخت ترين درد و شكنجه بود كه البته خداوند به آرامش و حال بنده اش توجه داشت . و اميد دارم كه در لحظه مرگ و لحظات سخت او مرا كمك كند و نجاتم دهد كه او خود ميداند به غير از او كسي ندارم .

جاده شهید صفوی و راز گل های نرگس

در طی عملیات کربلای 5 نیروهای تیپ 15 که اینک پس از واگذاری تیپ به نیروهای استان کهگیلویه و بویر احمد به لشکر 7 ولی عصر منتقل شده بودند رشادت های زیادی از خود به جای گذاشته بودند و بدلیل تلفات سخت نیروهای دشمن و فرماندهی صحنه نبرد توسط شخص صدام ما شاهد نبردهای بسیار سخت بودیم و با توجه به مقاومت شدید رزمندگان اسلام با دشمن علی رغم برخورداری از موانع نفوذناپذیر در ادبیات کلاسیک و سلاح های پیشرفته اهدایی قدرت های جهانی و کمک های مالی جهان عرب و از همه مهمتر حمایت از عراق در سیستم رسانه ای و بی تفاوتی نهادهای جهانی تاثیر گذار برای ایجاد صلح و جلوگیری از جنایات جنگی سازمان یافته ،ما شاهد استفاده عراق از حجم وسیعی از مواد شیمیایی در مناطق غیر نظامی و عملیاتی خصوصاُ در شلمچه بودیم و در این میان گردان فجر به دلیل واقعه شیمیایی شدن اکثر نیروهای آن در تاریخ جنگ ماندگار مانده است. در تاریخ 19دی ماه 1365 یعنی روز اول عملیات کربلای 5 ساعت 30/2 نیمه شب نیروهای گردان فجر از مقر گروهان پل بوسیله مایلرها بطرف منطقه عملیاتی کربلای 5 حرکت داده شدند (این نیروها در عصر روز قبل از حرکت توجیه عملیاتی گروهانی شده بودند ) و در ابتدا توسط نیروهای طرح و عملیات به موقعیت شهید خرمی در سه کیلومتری مانده به موقیت جاده شهید صفوی تقریباً به مدت نیم ساعت مستقر و منتظر دریافت دستور لشکر مبنی بر حرکت به سمت منطقه عملیاتی شدند.

موقیت استقرار گردان فجر در جاده شهید صفوی کیلومتر ۱۵جاده خرمشهر-اهواز

موقعیت جاده شهید صفوی

با تماس با فرماندهی لشکر اعزام نیروها به موقعیت شهید صفوی با رعایت کلیه اصول ایمنی و حفاظتی صادر شد و در پاسخ به خطرات موجود در منطقه عملیاتی در روز از جمله بمبارانهای شدید و بعضاً شیمیایی و آتش وسیع دشمن فرماندهی لشکر شکستن خطوط مقدم دشمن از سوی رزمندگان و اعزام نیروهای رزمی به منطقه را در روز برای کمک به آنها مطرح نمودند. با حرکت نیروها به سمت منطقه عملیاتی در حدود ساعت 6 صبح به جاده شهید صفوی رسیدند .این جاده در واقع اصلی ترین و تنها مسیر در آغاز عملیات کربلای 5 واقع در کیلومتر 15 جاده خرمشهر بطرف اهواز بود و از ترافیک بالایی برخوردار بود. دژ بلندی در کنار جاده وجود داشت و جاده تقریباً سه متر پایین تر از دژ بود و در سوی دیگر جاده در یک شیار مقداری آب جریان داشت.

تابلو ورودی به جاده شهید صفوی

تابلو ورودی به جاده شهید صفوی

در جاده واحد مهندسی با ایجاد برشهای ومتعدد در دژ واقع در جاده شهید صفوی سنگر های اجتماعی موقتی را برای رزمندگان ایجاد کرده بود که درون هر یک از این برشهای درون دژ یک دسته از نیروهای گردان فجر جا گرفته بودند . در این هنگام نیروهای گردان فجر نماز صبح را اقامه و پس از آن برخی به راز و نیاز با خدا و برخی دیگر به خاطر خستگی ناشی از مسیر طولانی و ماشین های نامناسب مشغول استراحت شدند. زمین منطقه نیز به دلیل بارش باران از روزهای قبل نرم بود؛ و راکتهای زیادی بدلیل وضعیت باتلاقی و نرم زمین عمل نکرده در سطح منطقه پراکنده بود. با تابش اولین اشعه های خورشید هواپیماهای دشمن در یک مرحله خط مقدم منطقه عملیاتی کربلای 5 را بمباران کرده و مجدداً حدود ساعت 8 صبح تعداد زیادی هواپیمای جنگی دشمن در آسمان منطقه ظاهر شده و به بمباران رادارها ، سایت موشکی و توپخانه ارتش که در مجاورت جاده بودند اقدام کردند که متقابلاً آتش پدافندها را به دنبال داشت ؛بمباران موشکی و راکتهای دشمن چنان زیاد بود که براحتی می شد آنها را تا رسیدن به زمین و اصابت به هدف رصد کرد و بیشتر به فیلمهای جنگی شباهت داشت و در این لحظات پرتلاطم دشمن بمباران شیمیایی جاده شهید صفوی را شروع و برادران گردان فجر را غافلگیر نمودند و حادثه ای را در تاریخ 8 ساله دفاع مقدس رقم زد که تا آن زمان بی سابقه بود . بسیاری از راکتهای پرتاب شده به دلیل گل آلود و باتلاقی بودن زمین منطقه عمل نکرده و تعدادی از راکتها در نزدیکی رزمندگان گردان فجر و خصوصاً گروهان ابوالفضل (ع) و فرماندهی گروهان علی اکبر(ع) اصابت کرد که ترکش آنها به برخی برادران اصابت و محلول های این راکتها مستقیماً بر سر و روی برادران رزمنده ریخته شد که بدلیل غلظت این مواد شیمیایی و سوزش ناشی از آن کسی نمی توانست به آنها نزدیک شود و در این میان برادرانی که در همان لحظات اولیه با اصابت ترکش راکت های شیمیایی و ریختن مواد آن بر روی بدنشان بشدت سوخته و به شهادت رسیدند می توان به برادران پرویز همتی،مرتضی رضایی و سیروس محسنی و... اشاره کرد. فاصله انفجار و تصاعد گازهای شیمیایی تا اعلام به برادران رزمنده دو ثانیه بیشتر طول نکشید و برخی برادران با فریاد و صدای بلند گسترش گازهای شیمیایی در منطقه را به سایر برادران اعلام نمودند. بدلیل نزدیکی محل اصابت راکتهای شیمیایی و محل استقرار نیروها، خواب آلودگی و غیر قابل انتظار بودن بمباران شیمیایی، برخی از رزمندگان فرصت استفاده از ماسک و لوازم ضد شیمیایی را پیدا نکردند و سریع آثار شیمیایی در آنان پیدا شد که در ابتدا چشمها قرمز شده و سپس پوست آنان سیاه می شد در ادامه با استفراغ ، نابینایی چشمها و تاول شدید در نقاط مختلف بدن وضعیت رقت بار و تاثر برانگیزی را ایجاد کرده بود به نحوی که برخی برادران بر اثر خواب آلودگی و همچنین اثرات ناشی از بمباران شیمیایی در جهت حرکت باد و در مسیر گازهای شیمیایی متصاعد شده حرکت می کردند که همین امر بر شدت مصدومیت آنها می افزود. با توجه به ادامه بمباران منطقه توسط هواپیماهای دشمن خروج نیروها از سنگرهای اجتماعی آنان نیز ممکن بود هدف ایده آلی برای هواپیماها برای هدف قرار دادن آنان باشد که همین امر سبب ماندن برخی نیروها در سنگر ها و تاثیر شیمیایی در ابعاد وسیع آن شد، که با هدف قرار گرفته شدن یکی از جنگنده های دشمن سایر هواپیماها نیز فرار نمودند. شدت آلودگی شیمیایی منطقه به حدی بالا بود که ماشینهای عبوری متعلق به سایر یگان های عملیاتی از منطقه شیشه های خود را بالا کشیده و بسرعت از جاده شهید صفوی عبور می کردند لذا رزمندگانی که اندکی توان برای کمک به دیگران داشتند با ساخت یک سد و مانع در جاده جلوی ماشین ها را گرفته و مجروحین را سوار بر ماشین ها نموده و به عقب می فرستادند. مجروحین هنگام اعزام به عقب برادران دیگر را سفارش به امور خیر و رعایت حال دیگران کرده و به سختی از دوستان خویش جدا می شدند.در بین نیروهای گردان فجر گروهان ابوالفضل (ع) به فرماندهی برادر داوود دانایی به دلیل اصابت راکتها به نزدیکی سنگر آنها بیشترین تلفات را داد و به عبارتی اکثریت برادران آن به شهادت رسیدند و تنها دسته الحدید آن تعداد33 نفر از 35 نیروی آن به شهادت رسیده بودند.

 دسته الحدید

دسته الحدید

سنگر فرماندهی گروهان علی اکبر نیز به فرماندهی برادر ابوالقاسم دهدارپور به دلیل مجاورت با گروهان ابوالفضل (ع) نیز فرمانده و بیسیم چی های آن به شهادت رسیدند . باقیمانده نیروهای گروهان علی اکبر به دلیل دوری از محل اصابت و دور شدن از منطقه از عوارض آنی و جدی آن در امان ماند؛ گروهان قمربنی هاشم نیز با دور شدن سریع از محل آلوده و حرکت در جهت مخالف باد بسمت یگان توپخانه ارتش رفته و در آنجا پناه گرفتند و بر همین اساس کمتر دچار آسیب شده اما عوارض شیمیایی آن تا سالیان دراز با همه رزمندگان حاضر در جاده شهید صفوی باقی مانده است. گرچه منطقه عملیاتی جاده شهید صفوی دقایقی بعد توسط واحد ش.م.ر با محلول های ضد شیمیایی رفع آلودگی شد اما نوع خاص این مواد شیمیایی چنان قوی بود که بسیاری از رزمندگان گردان فجر که از بنیه جسمانی بسیار قوی و محکمی برخوردار بوده و طی آموزشهای مستمر و سخت نیز بر آمادگی آنها افزوده شده بود نتوانست در برابر این عامل شیمیایی طاقت آورده و با بروز عوارض شیمیایی در این برادران بلافاصله همچون برگ خزان برروی زمین می افتادند. مجروحین شیمیایی در اولین مرحله در یک حمام کانتینری در جاده شهید صفوی نرسیده به جاده خرمشهر-اهواز که در مجاورت یک درمانگاه ( که بعدها به بیمارستان صحرایی امام حسین (ع) تبدیل شد ) قرار داشت استحمام نموده و لباسهای آنان بلافاصله در آنجا سوزانده شد . مجروحین سپس با لباس بیمارستانی و وصل نمودن سرم و تزریق آمپول به آنها در اتوبوس های ویژه ای که فاقد صندلی بود به نقاهتگاه مجروحین شیمیایی سیدالشهدا(ع) واقع درگلف اهواز منتقل شدند. در نقاهتگاه سوله های چهارگانه ای وجود داشت که مجروحین شیمیایی به نسبت مصدومیت شیمیایی و وخامت حال آنها در این سوله ها بستری شده بودند و سوله شماره یک مخصوص مجروحین با وخامت بالا بود .در این سوله برادران مجروح مثل گوشت آب پز شده و تمام اعضا و جوارح آنان بشدت درد می کرد، صدای آه و ناله در این سوله از مجروحین بلند بود و تنها یک نفر ساکت و چیزی نمی گفت، وی داوود دانایی بود که اخلاص ،عرفان ، شجاعت و شهامت وی در بین برادران تیپ 15 زبانزد بود. بدلیل نبود پرواز هوایی در روز بواسطه عدم امنیت هوایی و هدف قرار دادن هواپیماهای مسافری توسط نیروهای عراقی، برای نقل و انتقال مجروحین به مراکز درمانی مجهزتر ، مجروحین را بر اساس میزان جراحت به پایگاه پنجم شکاری امیدیه انتقال و شبانه برای در امان ماندن از حملات جنگنده های عراقی سوار بر هواپیما نموده و به تهران انتقال می دادند که در بیمارستان های تهران مورد درمان قرار گیرند. در جریان واقعه تلخ بمباران شیمیایی نیروهای گردان فجر جلوه های بسیار زیبایی از عشق و اخلاص و از خود گذشتگی توسط برادران گردان به نمایش گذارده شد که زیباترین نماد این ایثار توسط برادر داوود دانایی بود که سمت جانشینی گردان را به عهده داشت به تصویر کشیده شد.وقتی که گردان مورد هجوم واقع شد تعدادی از رزمندگان که کیسه ماسک و فیلتر و ابزار ش.م.ر را داشتند آن را به صورت زده و استفاده کرده تا از عوارض آن در امان بمانند که در این وضعیت داوود دانایی متوجه بسیجی کم سن و سالی می شود که فاقد تجهیزات ضد شیمیایی است لذا بلافاصله ماسک را از صورتش بیرون آورده و آن را بصورت بسیجی زده و خواستار خروج او از صحنه آلوده می شود. داوود چفیه خود را با آب باران مانده در زمین خیس کرده و به دور صورتش پیچیده که در همین زمان متوجه بسیجی دیگری می شود که فاقد ماسک و امکانات ایمنی بوده و بشدت نیز سرفه می کند ؛وی بلافاصله چفیه خیس را از صورتش باز کرده و در آن بحبوحه خطرناک آن را بر صورت بسیجی بست و از او خواست سریع جاده شهید صفوی و منطقه آلوده را ترک نماید لحظاتی بعد داوود دانایی بر اثر استنشاق زیاد گازهای شیمیایی بر زمین افتاد و توسط نیروهای امدادی به عقب منتقل شد و پس از چند روز داوود مزد بی قراریها،جانفشانی ها، گریه های نیمه شب در نماز شب حسینیه سایت خیبر و تپه عرفان و ایثار خویش در لحظات خطرناک جنگ از دست معبود خویش گرفته و به جمع دیگر یاران و دوستان شهیدش پیوست.

شهید داود داناییشهید داود دانایی

در اثر این بمباران شیمیایی صحنه های رقت باری در منطقه ،بیمارستان و نقاهتگاه سیدالشهدا(ع) گلف بوجود آمده بود که هنوز هم هر انسان آزاده ای دلش به درد می آید در حقیقت می توان نقاهتگاه را به مکانی غریب تشبیه کرد که مجروحین شیمیایی آن در اوج غریبانه در این سوله ها به آسمان پرکشیدند و اگر امکانات ترابری و درمانی مناسب وجود داشت و در همان لحظات به این مجرحان رسیدگی می شد ما هم اکنون تعداد زیادی از این برادران را از دست نمی دادیم.

بمباران شیمیایی گردان فجر در جاده شهید صفوی تعداد 90 شهید در خود منطقه عملیاتی و یا نقاهتگاه و بیمارستان های عقبه به دنبال داشت و بیش از 200 نفر نیز شیمیایی شده و دچار مصدومیت ناشی از استنشاق گاز های شیمیایی شدند که اثرات آن هنوز بر پیکر رنجور این رزمندگان آنان را آزار داده و برخی طی سالیان مداوم به مراکز درمانی در خارج از کشور و بویژه آلمان اعزام می شدند و تا کنون که بیش از 25 سال از آن جنایت دشمن می گذرد بیش از 36 نفر دیگر از این مصدومان شیمیایی بر اثر آن گازها به جمع دیگر یاران سفر کرده خود در آن واقعه پیوسته اند. بازماندگان شیمیایی گردان فجر به همراه سایر نیروهای تیپ 15 امام حسن (ع)در سرتاسر ایران اسلامی در سالروز این واقعه در یادمان این شهدا در جاده شهید صفوی که به همت تعدادی از برادران رزمنده برپا شده جمع شده و یاد آن ایام را گرامی می دارند.(زراعت پیشه،نجف،۱۳۹۱،اولین تیپ:نگاهی به عملکرد تیپ ۱۵ آبی خاکی امام حسن مجتبی ع در دفاع مقدس)

یادمان شهدای شیمیایی گردان فجر

یادمان شهدای شیمیایی جاده شهید صفوی