سال های دفاع مقدس جزء خاطره انگیز ترین ایام عمر برادران رزمنده به شمار می رود بطوریکه این لحظات در حافظه این برادران حک شده و پاک شدنی نمی باشد. تیپ 15 آبی-خاکی امام حسن مجتبی ع معروف به تیپ 72 ملت که رزمندگان آن را استان ها و شهرهای مختلف کشور تشکیل می دادند در پادگان شهید بهروز غلامی واقع در کیلومتر 10جاده اهواز-سوسنگرد مستقر بودند؛این پادگان قبلاً متعلق به پدافند هوایی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی بود که در 22 بهمن 1362 با هدف قرار گرفتن شهر آبادان توسط عراق و ناامن شدن شهر در اختیار ارکان تیپ قرار گرفت که شبانه نیروهای رزمنده در ساختمان های بتونی آن استقرار یافتند که البته در اوایل این پادگان فاقد امکانات اولیه  از جمله آب،برق،فضای سبز و .....بود و به مرور رزمندگان تیپ در کنار آمادگی برای عملیات خیبر شروع به رفع مشکلات این پادگان نمودند.

به دلیل کمبود ساختمان برای استقرار واحدها و گردان های تیپ، در نقاط مختلف پادگان در دامنه تپه ها و یا در نقاط مسطح که از شن های روان پوشیده شده بودند درون چادرهای صحرایی مستقر شدند و این فضاهای جدید زمان زیادی از دوران آموزش ،سازماندهی و تجدید قوای رزمندگان تا آغاز عملیات جدید و یا ماموریت های پدافندی را در بر می گرفت.

ساختار چادرها طوری برپا شده بود که توانایی اسکان حداقل 30 نفر را داشته باشد و به همین خاطر دو تخته چادر را روبروی هم برپا کرده بطوریکه درهای چادر که در وسط واقع شده باز باشد و چادر بصورت کاملاً باز پذیرای حضور و اوقات استراحت، جلسات گروهی نظامی، سخنرانی و قرائت قرآن می شد .کلیه لوازم اعضای مستقر در چادر اعم از پتو،ساک ها،اسلحه ها و تجهیزات،پوتین ها و لوازم مربوط به آشپزخانه و غذای برادران بطور منظم و دقیق هر کدام در جای مناسب خویش مستقر شده بود به گونه ای که هر تازه واردی از نظم و انضباط موجود در چادر و بخصوص تعداد زیاد نیروهای رزمنده مستقر در آن درشگفت می ماند. جهت جلوگیری از نفوذ بارش های سنگین و نامنظم جنوب، روی چادرها را کاملاً نایلون های قطور پوشانده و جهت گرم نمودن محوطه چادر و همچنین تهیه چای از یک دستگاه والور یا علاء الدین استفاده می شد.

چادر دسته شهید دیم گردان امام حسین ع

جلسات نظامی ،آموزشی و مذهبی دسته و واحد ،درون همین چادرها که اسامی شهدا نیز مزین شده بود با نظم و ترتیب خوبی برگزار می شد و بعد از برگزاری نماز جماعت که در حسینیه تیپ با شکوه هر چه تمام تر برگزار می شد شهردار چادر که روزانه بر عهده یکی از برادران بود به تدارکات گروهان مراجعه و غذای افراد را گرفته و به چادر می آورد. وظایف شهردار در واحد و دسته ها در جبهه درون چادرها عبارت بود از نظافت درون چادر و حاشیه آن،گرفتن غذا،تهیه چای،پهن کردن سفره و پذیرایی از برادران رزمنده و شستشوی ظروف غذا در پایان بود.

با حاضر شدن برادران پای سفره که اغلب با آوردن میهمانان چندی ،علی رغم کمی غذا نیز همراه بود شهردار غذا را درون بشقاب های گود با جنس روی ریخته و با توجه به کمی غذا بردران رزمنده دو نفره بر سر یک بشقاب غذا تناول می کردند. دعای سفره زمزه همیشگی برادران رزمنده در آغاز صرف غذا بود. تهیه غذا در دوران دفاع مقدس خود به دلیل کمبود و تحریم ها حدیث مفصلی دارد و نحوه آمار دادن تدارکاتی ها جهت تامین حداقل آن به ابزار شوخی و خنده برادران رزمنده مبدل شده بود بطوریکه می توان از دل خاطرات و شگردهای تدارکاتی ها ،کتاب ها و فیلم های متعددی تهیه کرد؛ برادران با تشخیص میزان گرسنگی شریک غذایی خویش لقمه ها را شمرده شمرده بر می داشتند و اکثر اوقات علی رغم گرسنگی خویش با علم به گرسنگی رفیق و شریک غذایی از سفره کنار می کشیدند .

با اتمام خوردن غذا و جمع آوری ظروف و سفره نوبت به صرف چای می رسید،لیوان آب و چای برادران رزمنده را لیوان های پلاستیکی قرمز رنگ دسته داری تشکیل می داد که بدلیل ریختن چای داغ و جنس لاستیکی آن بوی نامطبوعی داشت و در این  بین شیشه های خالی مربایی جهت میهمانان و افراد دعوت شده گذاشته می شد.

نیمه های شب و روشن شدن چراغ قوه های قلمی کوچک نشان از تحولی درون رزمندگان می داد؛ یعنی وقت نمازشب و راز نیاز که مقدمه ای برای خودسازی و آمادگی رزمندگان برای ضیافت بزرگ بود. به خاطر پنهان ماندن و جلوگیری از ریا تعداد اندکی از برادران درون چادر و آسایشگاه ها به نماز شب می ایستادند و آرام آرام برادران رزمنده در حالی که آورکت و چفیه ها را بر سر و روی کشیده بودند به سمت حسینیه تیپ و تپه عرفان و جای جای سایت خیبر سرازیر می شدند و در صورت ورود یک تازه وارد به محیط پادگان از جنب و جوش نیروها در این ساعات نیمه شب در تعجب می ماند و بسیاری از شهدای تیپ 15 امام حسن مجتبی ع جواز پرواز به ملکوت را از همین نجواهای شبانه دریافت کردند؛هنگام برگشتن از نماز جماعت صبح که همراه با قرائت دعای عهد و زیارت عاشورا بود، و به هنگام آماده شدن برای مراسم صبحگاه از چهره بسیاری می شد به شب زنده داری آن ها پی برد.

مراسم صبحگاه با نظم کامل اجرا می شد و پس از قرائت قرآن و خواندن احادیث ائمه (ع) و تذکرات مسئولین دو و نرمش صبحگاهی برای آمادگی هر چه تمام تر بدنی رزمندگان شروع می شد که همراه با شعارهای حماسی برخی برادران و جواب جمعی رزمندگان بود که شور و شوق عجیبی به این مراسم صبحگاهی بخشیده بود. مراسم صبحگاه و دو و ورزش، علی رغم فشار و سختی آن بر برادران رزمنده جزء شادترین و ماندگارترین لحظات رزمندگان در طول هشت سال دفاع مقدس بشمار می رود.

چادرهای قبل و بعد از عملیات تفاوت های بسیاری با هم داشتند ؛قبل از عملیات همه نیروها چالاک،خنده رو و بشاش جهت عملیات آماده می شدند و نمازهای با شکوه جماعت،سفره های پرجنب و جوش، جشن پتوهای منظم و نامنظم و در یک کلام شوخی و خنده و تحرک نیروها جزء خصایص بارز آن بود اما با اتمام عملیات و شهید،مفقود و مجروح شدن تعدادی از این رزمندگان ،محیط ساکت و دل گیرچادر به ماتم سرای رزمندگان حاضر تبدیل می شد چرا که آن ها از این قافله  باز مانده اند و باز باید در فراق یاران خویش ناله سرداده و صبر پیشه نمایند تا شاید با خودسازی بیشتر و رفع کاستی های معنوی جواز قبولی از درگاه باریتعالی را در عملیات و ماموریت های آتی دریافت کنند .

چادر دسته شهید یونس ستونه

دفاع مقدس به پایان خود رسید و چادرهای محل سکونت رزمندگان در دوران دفاع مقدس  در سایت خیبر و مناطق دیگر آکنده از خاطرات ماندگار رزمندگان می باشد که هیچگاه از ذهن و خاطر رزمندگان پاک شدنی نیست.اکنون ما مانده ایم با کوله باری از خاطرات از رفقای آسمانی ؛چه باید کرد؟ آیا دوستان و شهدا در این طریق دست ما را گرفته و یا......؟