امام حسنی ها 11
حاج حمدالله مواساتی
از رزمندگان به نام بهبهان میباشد که قبل از آغاز جنگ نیز در بسیج علی رغم سن کم به همراه سایر دوستانش به نگهبانی و حفاظت از دستاوردهای انقلاب نوپای اسلامی می پرداخت.به خاطر حضور برادر دیگرش در جبهه از جانب مسئولین اعزام بسیج برای وی مانع درست کرده بودند چرا که قانون بود رزمنده ای که برادرش در جبهه می باشد برادر دیگر باید صبر کند تا وی برگردد و او بتواند اعزام شود مگر اینکه از راه های دیگر و یا اعزام از سایر شهرهای دیگر به جبهه اعزام شوند.
شهیدان رحمت الله مواساتی و ابوالقاسم دهدار پور و برادر رزمنده حاج حمدالله مواساتی
با توجه به حضور برادر و عموهایش در جبهه تلاش برادر حمدالله مواساتی برای رفتن به جبهه از سوی برادر عزیز رنجبر مسئول اعزام به جبهه بهبهان به جایی نرسید و هر بار این مسئله را به دفعات بعد موکول می کردند. با آغاز اعزام نیروها وی مجدداً به بسیج مراجعه و برای رفتن به جبهه پافشاری کرد ؛آقای رنجبر برای رها شدن از اصرارهای زیاد حمدالله از کیفیت شیرینی هایی که پدر حمدالله در قنادی تعریف کرده و ضمن سپردن برگه رضایت نامه جهت امضا از سوی پدر حمدالله ، یک جعبه شیرینی نیز درخواست می کند.
حمدالله نیز سریع برگه را پیش پدرش برده و ضمن امضا برگه یک جعبه شیرینی خامه ای برای عزیز می آورد که همین امر دستمایه شوخی وی با برادر حمدالله می گردد که شما برای اعزام به جبهه به من رشوه داده اید؛علی رغم این وی مجدداً از اعزام حمدالله سرباز زد و آن را به دفعه بعد موکول کرد که حمدالله با ناراحتی و عصبانیت با داخل بسیج رفته و سوار اتوبوس های اعزام به جبهه و ماموریت در گردان سیدالشهدا تیپ ۱۵ آبی -خاکی اما حسن مجتبی ع می شود.
وی در عملیات والفجرمقدماتی،خیبر،بدر،والفجر8،کربلای چهار و پدافندی آنها شرکت کرد و علی رغم شهادت برادرش نجف مواساتی در خیبر و مجروحیت در والفجر8 ،وی همچنان با روحیه ای خوب در جبهه حضور می یافت . وی در کربلای 5 جزء گردان فجر بهبهان بود که در جاده شهید صفوی مورد حملات وسیع شیمیایی قرار گرفت که تعداد زیادی از دوستان و از جمله برادرش رحمت الله و عمویش علی مواساتی به شهادت رسیدند و خود وی نیز چندین ماه تحت درمان در مراکز درمانی بودند .
شهیدان علی مواساتی و رحمت الله مواساتی
در سال 1366 در شرکت گاز بهبهان در منطقه بیدبلند بهبهان مشغول به کار شدند که به دلیل بمباران های مراکز اقتصادی و از جمله پالایشگاه گاز بیدبلند که خود به جبهه ای دیگر تبدیل شده بود خانواده وی به خاطر شهادت دو برادرش درخواست ترک محل ناامن پالایشگاه را کردند و به همین خاطر ماموریت دو ماهه به سپاه گرفت و در ستادپشتیبانی جنگ به جمع آوری کمک های اهدایی به جبهه پرداخته و همچنین در قسمت آموزشی نیز به آموزش سلاح پرداخت و در سال 1367 نیز به گردان رزمی اعزام شده و بخش های انتهایی جنگ را در جبهه مشاهده و تجربه کرده است.
شهید نجف مواساتی
با قبول قطعنامه و پایان جنگ مجدداً به محل کار خویش در پالایشگاه بیدبلند برگشته و در ترمیم و بازسازی خرابی ها شرکت فعال داشت .وی با توجه به زخم تیر و ترکش در والفجر 8 و اثرات گاز شیمیایی در کربلای پنج به درجه جانبازی مفتخر شده بود بدترین لحظات عمر را قبول قطعنامه و رحلت امام ره و بهترین لحظه را خبر آزاد سازی خرمشهر می داند و آرزوی ادامه راه دوستان شهیدش را از خدا طلب می کند.