فرمانده ای بر بالین فرمانده ای

همین دیروز بود که از دوست عزیزم احمد ایرانشاهی پیامکی به دستم رسید

"حاج سعید نجار فرمانده بنام دفاع مقدس در بیمارستان بقیه الله بستری میباشد"

این خبر به ظاهر کوتاه بلندای خاطرات سه دهه گذشته را در ذهنم متبادر کرد.وعده ملاقات این عزیز

برای امروزساعت 2 گذاشته شد.دوستداران حاجی هرکدام پس از اطلاع خود را بر بالینش رساندند.

  دستان و پیشانی حاج سعید نجار غرق بوسه های همرزمان و همسنگران شد.

آنچه بر زیبایی ها افزود حضور آقا محسن فرمانده کل سپاه در 8سال دفاع مقدس بر بالین حاجی بود.

انتظار است سایر دوستان و همرزمان با تماسی تلفنی رسم وفا را ادا نمایند  

    

شهدای محجوب

شهیدان یونس ستونه و علی رضا مدیری

شهیدان یونس ستونه و علیرضا مدیری

شهید علی رضا مدیری عزیزی که از خطه لرستان به تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی ع آمد و در جمع بچه های دسته یونس ستونه در گردان امام حسین ع از عملیات بدر به بعد جذب محفل گرم و صمیمی این عزیزان خصوصاًیونس ستونه شد و بعد از انحلال تیپ و انتقال آن به لشکر ۷ ولی عصر عج آو هم به نیروهای اطلاعات قرارگاه پیوست و نهایتاًدر عملیات کربلای ۴ به فرمانده عزیزش یونس که در والفجر۸ به شهادت رسیده بود پیوست.

تویی که بیاد نمی آوردمت

هفته ها بود که عکس را از آلبوم بیرون کشیده و آن را آماده برای استفاده در وبلاگ نموده بودم و حتی در بحث تخریب امام حسن ع از او به نام مهدی نظام اسلامی یاد کرده بودم اما نمی دانستم که به قافله شهدا پیوسته و یا اینکه ... و اطلاعی از وضعیت ایشان نداشتم تا اینکه امروز برادر رزمنده مهدی پوراسماعیل از تخریب تیپ ۱۵ امام حسن ع را دیدم و اطلاعات لازم را کسب نمودم . از همین جا دست تمام همرزمان را برای مواردی که از سوی ما با کمبود اطلاعات دارد و یا مطالب قالب ارائه بوسیده و به گرمی می فشاریم .

فرمانده عزیز تخریب تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی ع برادر عباس (جواد)اسلامدوست در کنار برادر رزمنده زراعت پیشه

فرمانده تخریب تیپ 15 امام حسن مجتبی ع جواد (عباس اسلامدوست و برادر زراعت پیشه)

 

فرمانده  تخریب تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی ع برادر عباس (جواد)اسلامدوست

گله مندی بجا


سلام، خسته‌نباشی.

اتفاقی سری زدم به وبلاگ «تیپ خوبان» مربوط به تیپ امام حسن(ع) واحد تخریب، نویسندگان مطالب جنابعالی و نفری دیگر بود که نمی‌شناختم به اسامی بچه‌های تخریب برخورد کردم ولی متاسفانه اسمی از بنده نبود.

 

-        شاید پیش خودت فکر کنی این آقا در فکر چیه؟ مردم جان دادن این آقا اسمش نیست. ناراحت میشه.

 

-        اولاً: خودم را از قدیم‌های تخریب می‌دانم که صاحب تجارب گرانی از تخریب و انفجارات است که در عملیات‌های مختلف از آنها استفاده شد و در این مدت خیلی‌ها را آموزش دادم.

-        ثانیاً: آن زمانی که خیلی‌ها به دلایل مختلف به تخریب نمی‌آمدند بنده هم خودم آمدم هم خیلی‌ها رو آوردم.

-        ثالثاً: نزد فرزندانم ادعا کردیم تخریب‌چی هستم ولی با دیدن این وبلاگ مردد شدن من لاف می‌زنم یا چشمشان عیب دارد. من عقیده دارم بچه‌های رزمنده مظلومند و بچه‌های تخریب بیشتر.

این مطالب بیشتر درد دل بود و گرنه اولی که باید بدونه می دونه. عزت و ذلت از خدا است.

 ضمن عرض پوزش جهت اطلاع

 فقدان بانک اطلاعاتی از سوابق تیپ ما را وادار به تکیه به ذهن و حافظه های فردی کرده است.فراموشی و ضعف خاطر از بدیهیات حافظه امروزی ما است. 

یادی از بزرگان

زنده یاد سردار بهنام سیروس

زنده یاد سردار بهنام سیروس

فرمانده ای محجوب ،متواضع و دلاور از گردان عاشورا که خاطرات و یاد او در اذهان رزمندگان تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی ع و بجه های آقاجاری تا همیشه زنده می ماند.

وداع یاران

سرداران شهید عبدالله رنجبر و حبیب الله شمایلی و سردار کاظم شعیبی

سرداران شهید عبدالله رنجبر و حبیب الله شمایلی و سردار سرافراز کاظم شعیبی

عملیات خیبر

در سال 1362 که نیروهای تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) دوره های سنگین و تخصصی آبی –خاکی را در پلاژ اندیمشک (پادگان شهید عبدالعلی بهروزی)طی می کردند از طرف قرارگاه برادر بهروز غلامی به عنوان فرمانده تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) به جای برادر حسن درویش معرفی شد و عبدالعلی بهروزی نیز جانشین وی شد.بدلیل رسته شهید غلامی در آموزش نظامی گردانها و واحدهای تیپ به صورت مستقیم و شبانه روزی آموزشها را پی گرفته و صبح تا شب در هور و باتلاق های حاشیه بهمن شیر،کارون و در آموزشهای تکاوری آبی-خاکی را طی می کردند و با مدیریت شهید غلامی و هدایت کادر واحد آموزش نظامی تیپ  نیروها آموزشهای تخصصی را فرا گرفته و گردانها و واحدها  سازماندهی  خویش را جهت خط شکنی و جلوداری در عملیات آتی آمادگی یافتند.

کالک عملیاتی تیپ 15 امام حسن مجتبی در عملیات خیبر محور العزیر

کالک عملیاتی تیپ 15 امام حسن ع در عملیات خیبر محور العزیر

بعد از اتمام دوره آموزشی ،تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) شروع به جذب و پذیرش نیروهای بسیجی از استان های خوزستان،لرستان و فارس نمود که با افزایش نیروهای بسیجی و انتقال تیپ به آبادان ،پادگان آموزشی دیگری در منطقه مارد آبادان در جاده آبادان –اهواز احداث تا نیروهایی که جدیداً اعزام می شدند در آن پادگان که به شهر آبادان نزدیک تر بود آموزش ببینند که تا پایان بهمن ماه 1362 تیپ توانسته بود علاوه بر گردانهای پشتیبانی رزم و خدمات رزم، پنج گردان پیاده را کاملاً آموزش آبی-خاکی داده و آنها را جهت عملیات پیش رو آماده سازد. مجدداً در اسفند ماه 1362 به مدت 15 روز گردانها را به پادگان آموزشی اعزام تا علاوه بر بر بالا بردن میزان آمادگی آنها یک مانور آبی-خاکی را اجرا نمایند و با اتمام مانور تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) در آمادگی کامل جهت اجرای عملیات بسر می برد. در این زمان محل استقرار ستاد فرماندهی تیپ در هتل آبادان، تدارکات و پشتیبانی تیپ در ساختمان هلال احمر (جلوی ساختمان استادیوم) و محل استقرار گردانهای رزمی و پشتیبانی رزم در مدارس موجود در آبادان بودند که به تناسب تعداد نیروها از یک تا دو مدرسه را در اختیار داشتند. گردان محرم(یک) در مدرسه شماره یک متعلق به اقلیتهای مذهبی واقع در آبادان بین پتروشیمی و پالایشگاه، گردان سیدالشهدا(ع) معروف به گردان دو در مدرسه شهید اندرزگو،گردان امیرالمومنین(ع) معروف به گردان سه در مدرسه و گردان امام حسین (ع) به عنوان گردان چهار در مدرسه قاضی طباطبایی و امیرکبیر حضور داشتند

قبل از عملیات خیبر برای اولین بار بود که جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد به تلافی بمباران و موشک باران شهرها و مناطق مسکونی ایران تعدادی از شهرهای عراق را با هشدار قبلی با توپخانه مورد هدف قرار می دهد و همان روز که ایران با توپخانه چندین شهر عراق را مورد هدف قرار داد توپخانه عراق نیز شهر آبادان را مورد آتش شدید قراردادند یعنی درست زمانیکه نیروهای تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) در حال اجرای تمرینات و دوی صبحگاهی طبق معمول روزهای قبل بودند به یکباره شهر آبادان چهره دیگری به خود گرفت و با آتش سنگین توپخانه و بمباران هوایی که تا آن زمان سابقه نداشت و بدون هدایت این امر توسط ستون پنجم دشمن و نیروهای جاسوس در سطح منطقه و شهر آبادان امکان نداشت؛لذا نیروهای تیپ 15 جهت جلوگیری از تلفات بلافاصله از آبادان خارج و شبانه به سایت خیبر(پادگان شهید بهروز غلامی)واقع در کیلومتر 15 جاده اهواز-حمیدیه منتقل شدند.

استعداد تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) در عملیات خیبر حدود 3200 نفر بود که آمار گردانهای رزمی نیز در این بین متفاوت بوده است. بعضی از گردانها مانند گردان امام حسین (ع) معرف به گردان 4 استعداد نیروی انسانی آن 970 نفر شامل 3گروهان 270 نفره و گروهان آتش به استعداد 80 نفر و ارکان بوده است. ترکیب نیروهای تیپ نیز از استان ها و شهرهای مختلف خصوصاً خوزستان ،لرستان ،همدان،فارس و....بود که با صفا و صمیمیت وهمدلی در کنار همدیگر مشغول آموزش و رزم بودند و با توجه به این صفا و صمیمیت و جذابیت موجود بسیاری از نیروهای استان لرستان حتی بعد از تشکیل تیپ 57 حضرت ابوالفضل(ع)نیز حاضر به ترک تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) نبودند

در اسفند ماه نیروهای دریایی امام حسن(ع)که متشکل از 5 گردان و واحدهای دیگر آن به منطقه عملیاتی خیبر واقع در شط علی اعزام گردیدند. نیروهای سکانی و دریایی تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) علاوه بر نقل و انتقال نیروهای تیپ به علت این که تنها یگان دریایی سپاه محسوب می شد و از سوی دیگر تحت امر قرارگاه خاتم بودند اقدام به انتقال نیروهای تیپ 21 امام رضا(ع) و قمربنی هاشم (ع)نیز اقدام کردند که ماموریت این نیروها تصرف مواضع دشمن در قسمت های جنوبی دجله و تصرف شهر و منطقه القرنه بود که در طی عملیات نیروهای سکانی گردان نوح نبی (ع) که اکثراً از برادران وظیفه بودند بدلیل گذراندن آموزشهای سخت و دقیق آبی-خاکی کمک بزرگی به نیروهای تیپ 21 امام رضا (ع)و قمربنی هاشم (ع)در تصرف مواضع دشمن کردند و حتی بعضاً در جایگاه فرماندهی نیروها اقدام به هجوم به نیروهای دشمن نمودند وتا پایان عملیات به همراه نیروهای تک کننده در منطقه بودند و پس از آن نیز با نقل و انتقال زخمیها و شهدا نقش ماندگاری را طی عملیات خیبر و پس از آن از خود نشان دادند.

قرارگاه نصرت به فرماندهی برادر علی هاشمی عملیات شناسایی اصلی و کاملی را در هورالعظیم انجام داده بودند و در آستانه عملیات واحدهای اطلاعات و عملیات یگان های خط شکن از جمله تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) می بایست از طریق آنها منطقه و محدوده عملیاتی خویش را توجیه و به هدایت نیروهای عملیاتی می پرداختند که دقیقاً چند روز قبل از عملیات صورت گرفت و نیروهای اطلاعات و عملیات و فرماندهان عمل کننده تا سطح گردان به منطقه عملیاتی توجیه و از آنجا بازدید نمودند لذا در عملیات خیبر نقش سه نیرو بسیار حساس ومهم بود :نیروهای غواص،نیروهای پیش رو مثل اطلاعات و عملیات و نیروهای رزمی و گردانهای عمل کننده در خط که همانطور که ذکر شد تنها چند روز قبل از عملیات خیبر آگاه شدند.

طرح عملیاتی خیبر

بر اساس طرح عملیاتی تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) که تیپ چهارم تحت امر قرارگاه نصر و فرماندهی مرتضی قربانی بود وظیفه داشت که از سه محور شط علی،بقایی و دقایقی با یورش به مواضع دشمن ،ساحل رودخانه دجله را تصرف و با استقرار در پشت اتوبان العماره-بصره از مواضع متصرف شده پدافند نمایند یعنی در حقیقت شمالی ترین منطقه و نوک پیکان عملیات در خیبر به عهده تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) و لشکر 5 نصر خراسان گذاشته شده بود.

ماموریت کلی قرارگاه نصر در منطقه عمومی هورالعظیم تصرف پد خندق (الچرده) تا جاده بصره و حفاظت و پدافند از آنها بود. لشکر 5 نصر جناح چپ تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) عمل میکند اما در جناح راست تیپ یگانی وارد عمل نمی شود و تیپ جناح دار عملیات می باشد . تیپ 15 آبی- خاکی امام حسن مجتبی (ع) وظیفه داشت بعد از تصرف روستاهای البیضه،الصخره،الزجیه و پاکسازی منطقه خط خود ،سیل بند دشمن را از الصخره به الکساره و به الزجیه تا فاصله اتوبان نزدیک به دجله را تامین نماید و با استقرار دقیق در مواضع یاد شده عبور و مرور را در جاده و اتوبان العماره-بصره کنترل نماید. از لحاض جغرافیایی منطقه عملیاتی از شمال به پاسگاه ترابه به سه کیلومتری شمال الزجیه و از جنوب به پدالچرده و از شرق به پنج کیلومتری شرق پاسگاه شط علی و از غرب به البیضه –سه راه الچرده- الزجیه و اتوبان العماره بصره. در صورتیکه سایر نیروهای عمل کننده خودی در منطقه طلایه و زید می توانستند به اهداف خویش دسترسی پیدا کنند بین نیروهای سپاه سوم و هفتم عراق جدایی می افتاد و آسیب پذیری آنها بشدت بالا می رفت اما در صورت عدم موفقیت نیروهای عمل کننده در شمال منطقه در البیضه و الصخره نیز تهدید جدی می شدند.

سرانجام با آغاز عملیات عظیم خیبر نیروهای رزمنده تیپ و گردان های رزمنده آن در اولین ساعات نیمه شب به پشت جاده العماره-بصره رسیده که به دلیل برخی هماهنگی ها با فرماندهان محور به روستای البیضه رفته و مستقر شدند .هشت روز ادامه عملیات خیبر در شرق رودخانه دجله سرتاسر رشادت ها و جانبازی های این دلیرمردان بود که علی رغم شدت آتش و هجوم نیروها و تانک های دشمن به مقاومت جانانه ای دست زده بودند و سرانجام به دلیل عدم پیشروی و الحاق در محور طلائیه سرانجام با دستور فرماندهان نیروهای تیپ 15 امام حسن مجتبی ع با قایق به عقب منتقل شدند اما تاریخ صحنه رشادت ها و تلاش آنها در شرق دجله و اتوبان العماره-بصره را فراموش نخواهد کرد.

مصاحبه ای  در 30 سال قبل

30سال قبل در چنین روز هایی در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی مصاحبه ای با حشمت حسن زاده صورت گرفت.بدون شک مطالعه متن این مصاحبه خالی از لطف نخواهد بود.

نام عملیات: والفجر مقدماتی

نام یگان:‌ تیپ 15 امام حسن(ع)

تاریخ ضبط: 14/11/1361

مقدمه:

برادر حشمت‌ا... حسن‌زاده، معاون تیپ 15 امام حسن(ع) در ادامه مصاحبه خود مختصری در مورد همرزمان خود در اطلاعات و عملیات و شناسایی،‌توضیحاتی را ارائه می‌دهند. منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی از لحاظ استراتژیکی مورد بررسی قرار می‌گیرد و در مورد ارتفاعات مهمی که در دست دشمن بوده،‌کنترل دقیقی که روی یگان‌های ما قبل از عملیات داشته و این که دشمن هرگز فکر نمی‌کرد رزمندگان اسلام از مناطق رملی جهت حمله استفاده نمایند،‌ توضیحاتی ارائه گردیده و گزارشی نیز در مورد فتح عظیم بیت‌المقدس و نحوه آزادسازی خرمشهر داده می‌شود.

1-    ادامه خاطراتی از برادران همرزم اطلاعات و عملیات در حین شناسایی منطقه عملیاتی

برادر حشمت‌ا... حسن‌زاده: حتی... گرفتم که با او صحبت کنم و بپرسم جواد کجاست،‌ شاید بتوانم بگویم که دیگر سپاهی، داخل چشمهایش نمانده بود! و مردمک چشمهایش معلوم نبودند! واقعاً حالت روانی به او دست داده‌بود. من دو سه بار تکانش دادم و گفتم: «صادقی کجاست؟ چطور شد که درگیر شدید؟» مثل بعضی از فیلم‌های تلویزیون که «رو» نشان می‌دهد، [چشم باز می‌کند] بود، حتی این طوری (با حالت عرفانی و آرام) صحبت می‌کرد، می‌گفت که من و صادقی رفتیم، من و صادقی به آن جایی که گفتید، برویم، رفتیم؛ حدود شصت هفتاد قدم جلو رفته و شاید تا پانزده متری نگهبان رسیدیم. من با چشم غیر مسلح که نگاه می‌کردم، کاملاً دیده‌بان را می‌دیدم! به صادقی گفتم که من بیش از این جلو نمی‌آیم، بیا برگردیم، دیگر در این‌جا، میدان مین نیست، نگهبان خیلی جلوست. صادقی به او گفته که باشد تو در این‌جا بنشین من پنج شش قدم دیگر جلو می‌روم؛ البته همین برادرمان جواد  صادقی- در حمله‌های قبلی یکبار ترکش به گوش او، و یک بار هم به چشمش اصابت می‌کند. او به همین دلیل هم از لحاظ بینایی و هم از لحاظ شنوایی ضعیف بود، ولی چیزی که در حد بسیار زیاد در صادقی قوی بود مسئله ایمان، نترسی و شجاعت او بود بعد جلو می‌رود و این طوری که برادرمان «راحتی» می‌گفت تا نزدیکی نگهبان می‌رسد و شروع به نگاه کردن نگهبان می‌کند و گفت: من دیدم که شش نفر سینه خیز دارند به نزدیکی او می‌آیند؛ و تا نزدیک او رسیدند. من یک سنگ‌ریزه برداشتم و به کمر صادقی زدم، او به من نگاهی کرد و با دست اشاره کرد که بمان و کاری نداشته‌باش! من دیدم که این شش نفر بلند شدند و از سه چهار متری، صادقی را به رگبار بستند، فقط صدای صادقی را شنیدم که می‌گفت: «اشهد ان لااله‌الله و محمد رسول‌الله» من موقعی که دیدم صادقی افتاد، پا به فرار گذاشتم، چند تیر به طرفم آمد ولی خودم رابه زمین انداختم خلاصه به این شکل به عقب آمدم. من خیلی خسته بودم و کمی روحیه‌ام ضعیف شده‌بود، خیلی برایم سخت بود که دوباره به آن معرکه برگردم و صادقی را بیاورم و احتمال زیادی می‌دادم که اگر شهید شده‌باشد، جنازه او را برده یا همان جا مانده باشد و می‌گفتم اگر زخمی‌هم شده‌باشد او را اسیر کرده و می‌برند، چیزی نیست که من بتوانم او را به عقب بیاورم؛ روحیه بچه‌ها هم حسابی ضعیف شده‌بود و دیدم دیگر از این بچه‌ها نمی‌شود، برای امشب استفاده کرد. بچه‌ها را به سنگرهایشان فرستادم و خوابیدند و خودم به معبر 2 رفتم که یکی از بچه‌ها را بیاورم تا به طرف صادقی برویم، شاید بتوانیم او را بیاوریم؛ بعد من آمدم،‌ یکی از بچه‌های معبر 2 را بیدار کردم، خواستم برادرمان علیرضا زمانی را بیاوریم؛ بعد من آمدم، یکی از بچه‌ها معبر2 را بیدار کردم، خواستم برادرمان علیرضا زمانی را بیاورم که به مقرمان در شهرک، دنبال نقشه و کالک و... رفته بود و بعد خواستیم که مسئول محور 2 را ببرم او هم گفت که شما بلد هستید، ما کجا برویم و آنها را بیاوریم! به این شکلی که شما می‌گویید، فکر نکنم بتوانیم او را بیاوریم. باشد برای صبح؛ منطقه را نگاه می‌کنیم

ادامه نوشته

شهید عارف

سردار شهید سعید ممبینی در کنار برادران رزمنده سید احسان صبائی و حیدر رنگ بست

شهید عارف سعید ممبینی در کنار برادران رزمنده سید احسان صبائی و حیدر رنگ بست

 

لحظات نورانی

در آخرین لحظات قبل از عملیات خیبر و سوار شدن به قایق ها برای رفتن به نقطه رهایی نیز برادران رزمنده با بازکردن قرآن این کتاب حیات بخش و ادعیه به راز و نیاز با معبود خویش پرداخته و ضمن طلب بخشش از درگاه باریتعال برای بخشش گناهان و آمرزش خطاهای خویش برای پیروزی در عملیات و در هم کوبیدن خصم متجاوز روحیه ای مضاعف می گیرند.

شهید ناصر ارجمند پور لحظاتی قبل از عملیات خیبر

لحظات آسمانی

امام حسنی ها 14

نادر همتی

نوجوانی 15 ساله که در سال اول راهنمایی درس و مدرسه را رها و وارد دانشگاه جبهه و جنگ شد .وی در خانواده ای رشد کرده بود که شش تن از برادرانش در دوران دفاع مقدس به شکل های مختلف در این اتفاق مهم قرن حضوری فعال داشتند و در این مسیر یکی از برادرانش بنام پرویز همتی پیک و بییسیم چی گروهان حضرت ابوالفضل ع به فرماندهی شهید داود دانایی در بمباران شیمیایی گردان فجر بهبهان در جاده شهید صفوی، اولین شهید گردان بود که بواسطه اصابت ترکش راکت شیمیایی و پاشیده شدن مواد شیمیایی بر روی بدنش در همان لحظات اولیه به شهادت رسید و چند تن از برادرانش نیز به درجه جانبازی نائل شدند.

برادر رزمنده نادر همتی

برادر رزمنده نادر همتی در اولین اعزام در سال 1361 به تیپ زرهی72 محرم اعزام و پس از آموزش های لازم زرهی به پدافندی پاسگاه زید به مدت سه ماه اعزام می شوند که شرایط سخت حاکم بر این خط پدافندی هنوز در ذهنش ماندگار و نقش بسته است. پس از آن دربعد از عملیات خیبر به تیپ 15 آبی-خاکی امام حسن مجتبی ع اعزام و به پاسگاه های آبی هورالعظیم در مقابل شط علی برای دفاع از دست آوردهای عملیات خیبراعزام می شود و بعد از آن نیز در عملیات های مختلف بدر،والفجر8و9،کربلای 5،نصر 4 و سایر ماموریت های آفندی و پدافندی گردان های تیپ 15 امام حسن ع و بعد از آن در لشکر 7ولی عصر عج شرکت فعال داشته و طی دو عملیات کربلای 5 بر اثر اصابت ترکش به پهلو و رفتن پایش روی مین گوجه ای در عملیات نصر 4 به درجه والای جانبازی نائل شد.

با پذیرش قطعنامه به شهر برگشته و با تشکیل خانواده در کارخانه سیمان بهبهان مشغول به کار می شود که درک این لحظات و مقایسه آن با دوران دفاع مقدس یادآوریش برای وی سخت بود.شرایط شهر و محیط خفه کننده اش برای نادر و سایر رزمندگان و همسنگران دوران دفاع مقدس بسیار تلخ و ناگوار بوده بطوریکه از آن به عنوان تلخ ترین لحظات عمرش یاد می کند و حضور در کنار بهترین بندگان خدا و خاطرات ایثارگران و جانفشانی رزمندگان اسلام را جزو بهترین لحظات عمرش میداند.

نادر همتی رزمنده و جانباز دوران دفاع مقدس هم اکنون در کنار سایر همرزمانش در گروه یاران دفاع مقدس و مجمع رزمندگاه تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی ع جهت زنده نگاهداشتن این دوران پرافتخار به طور مرتب به خانواده های ایثار گر دوران مقدس سر زده و از این طریق یاد و خاطره این عزیزان را درون خویش و در جامعه روشن نگه داشته و چشم انتظار عنایت دوستان سفر کرده اش برای شفاعت در یوم الحسره می باشد.

تیپ 15 امام حسن مجتبی ع و امیدیه

سردار شهیدمهران امیریان

شهید مهران امیریان

صفات دوست

دست نوشته یک شهید

میثاقی دوباره

یازدهمین گردهمایی رزمندگان تیپ 15 آبی-خاکی امام حسن ع

تجمع عظیم و بیاد ماندنی سالیانه رزمندگان تیپ ۱۵ آبی-خاکی امام حسن ع  در اولین جمعه اسفند ماه هر سال در سایت خیبر (پادگان شهید بهروز غلامی)که هم اکنون به شهید محلاتی تغییر نام یافته است برگزار می شود که مراسم یازدهمین گردهمایی امسال در اولین جمعه اسفند مورخه۴/۱۲/۱۳۹۱ از ساعت ۸تا ۱۵ برگزار می شود لازم به ذکر است که عاشقان و رزمندگان تیپ که از جای جای میهن اسلامیمان در این مراسم حضور پیدا میکنند با وسایل نقلیه شخصی و یا عمومی جهت شرکت در این مراسم پرشکوه حضور به هم میرسانند و تنها در شهرهایی مثل بهبهان ،آغاجاری و ...که تعداد زیادی از رزمندگان متعلق به این شهرستان ها بوده اند تعدادی اتوبوس برای انتقال رزمندگان اسلام در نظر گرفته می شود به امیدار دیدار با شما رزمنده امام حسنی در اولین جمعه اسفند ماه ۱۳۹۱ در کیلومتر ۱۰ جاده اهواز -حمیدیه

یازدهمین گردهمایی رزمندگان تیپ 15 آبی-خاکی امام حسن ع

پشتیبان و غمخوار رزمندگان

حجت الاسلام والمسلمین مجتهدی بهبهانی، پدر شهید و نخستین امام جمعه بهبهان و از علمای بزرگ این شهرستان شامگاه پنج شنبه، 5 بهمن ماه در بستر بیماری و در سن 95 سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به دیار ابدی شتافت.

حجه الاسلام محمدحسین مجتهدی

پدر وی حجه‏الاسلام والمسلمین حاج شیخ عبدالهادى مجتهد بهبهانى از علماء محترم بهبهان و مراجع بزرگ آن سامان ابن‏العلامه الشیخ محمد حسین بهبهانى عسكرى در سال 1300 ق در نجف متولد شده و در سن 7 سالگى با والد معظم خود بسامرا رفته و چون والدش از شاگردان آیه‏الله على‏الاطلاق میرزا محمد حسن شیرازى قدس‏الله سره‏الشریف بوده چندین سال در آنجا اقامت و تحصیل علم نموده تا در سال وبائى والدش مرحوم و پس از مدتى در سن 20 سالگى به بهبهان آمده و بعد از دو سال مراجعت بنجف و چندین سال از محضر مرحومین علمین آیتین یزدى و خراسانى و مرحوم محقق آقا سید محسن كوهكمرى كه شاگرد مبرز مخصوص آیه‏الله حاج شیخ هادى تهرانى بوده استفاده نموده و پس از آن مهاجرت به بهبهان نموده و در آنجا اقامه جماعت و تربیت طلاب و تدریس دروس عالى فقه و اصول و فصل دعاوى و حكومات شرعیه نموده تا در سال 1372 ق كه براى خرابى اوضاع بهبهان و دودسته‏گى بین قنوات و بهبهان آنجا را ترك و بحرم اهل‏بیت علیهم‏السلام كه حرم امن خداست مهاجرت و بتدریس پرداخته و پس از چند سال مراجعت به وطن و در آنجا بدرود حیات گفته و فرزند ارجمند خود جناب حجه‏الاسلام والمسلمین آقاى حاج شیخ محمد حسین مجتهدى معروف به (آقا شیخ بزرگ) بجاى خود گذارده كه اقامه جماعت و تربیت محصلین بهبهان را نموده و بوظائف دینى و روحى ادامه دهد.

حجت الاسلام و المسلمین مجتهدی بهبهانی (ره)در سال 1296هجری شمسی چشم به جهان گشود و در تاریخ هجدهم، بهمن ماه سال 1360 به عنوان اولین امام جمعه بهبهان منصوب و پس از آن به عنوان نماینده مردم در مجلس خبرگان رهبری انتخاب شدند.حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد حسین مجتهدی بهبهانی (ره) در مدت اقامت خود در قم از از محضر آیات عظام حجت کوه‎کمری و آیت الله بروجردی بهره برد و پس از فوت پدر به خدمت در مدرسه علمیه شاهزاده ابراهیم (ع)بهبهان پرداخت.

دفاع مقدس به عنوان آزمونی برای همه مومنان سبب شد که هر از چند گاهی آقای مجتهدی به عنوان امام جمعه و بزرگ این سامان به رزمندگان اسلام در تیپ 15 امام حسن ع وبعد از انتقال انان به لشکر 7 حضرت ولی عصر عج سرکشی نماید و هربار با روحیه شاداب و خندان هدیه های متنوعی را به مناسبت های مختلف جهت رزمندگان اسلام به جبهه ها می آورد و بیشتر اوقات با سرزدن به چادرهای رزمندگان هدایای فوق را به آنها تقدیم می کرد . وی با مشارکت فعال در پشتیبانی از جبهه و جنگ، یکی از فرزندانش به نام مسعود مجتهدی را نیز در راه اسلام در جبهه های نبرد حق علیه باطل تقدیم کرد و فرزند دیگرش نیز در گردان های رزمی تیپ 15 امام حسن ع حضور فعال داشت.

مراسم تشییع و خاکسپاری این عالم ربانی روز دوشنبه 9 بهمن ساعت 9:30 صبح و از امام زاده فضل(ع) به سمت امامزاده ابراهیم(ع) برگزار خواهد شد.

امام حسنی ها 13

محمد باقر عابد نژاد

محمد باقر عابد نژاد متولد 1339 بهبهان که در ابتدا به حرفه خیاطی اشتغال  داشت ، در سال 1359 به خدمت مقدس سربازی اعزام شد که محل خدمت وی نیروی هوایی و پشتیبانی مرکز بود  و از این مرکز به ماموریت های مختلفی در سیستان و بلوچستان،دزفول،آبادان،خرمشهر و سوسنگرد اعزام شد و تمامی این ماموریت ها داوطلبانه بود. در قالب لشکر 77 خراسان ارتش در عملیات حصر آبادان شرکت داشت و به همراه لشکر 21 حمزه در عملیات های محرم و رمضان شرکت فعال داشت.

محمد باقر عابد نژاد به همراه سایر همرزمان در عملیات خیبر

محمد باقر عابد نژاد و همرزمان در عملیات خیبر

پس از پایان خدمت مقدس سربازی  و تشکیل تیپ 15 امام حسن مجتبی ع به عنوان بسیجی در پدافندی منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی شرکت کرد که خاطرات شنیدنی از منطقه 22 بهمن و پاسگاه زید در ذهن خود به خاطر می آورد. تبدیل تیپ 15 امام حسن مجتبی ع به یگان آبی خاکی جهت آمادگی برای عملیات عظیم خیبر و آموزش های ویژه آبی-خاکی بخش مهم خاطرات وی از دفاع مقدس می باشد که در این میان به دفعات از شهیدان داود دانایی ،غلامحسین بهبهانی ،حسن نواب ،آموزشهای ویژه آبی –خاکی در مارد آبادان و ..... یاد برده و خاطرات خوش خود را مرور می کند.

با توجه به گذراندن دوره سربازی و شرکت در عملیات نامنظم از کارایی خوبی در آموزش ها و کمک به سایر همرزمان خود داشت و صحنه عملیات خیبر به همراه گردان 4(گردان امام حسین ع)در منطقه العزیر را جزء فراموش ناپذیر بودن زندگی خود می داند و در این عملیات برادرش اصغر عابد نژاد به شهادت می رسد و خود وی نیز بر اثر موج انفجار به شدت اسیب می بیند.

بعد از عملیات خیبر به شهرستان برگشته و به خاطر مشکل کمر حرفه خیاطی را به حلیم پزی تغییر می دهد . وی مجدداً در سال 1367 به جبهه اعزام و  در قالب گردان مالک به فرماندهی برادر محمود پنجه وند به پاسداری از مرزها و انقلاب اسلامی می پردازد که در همین موقع به خاطر شرایط ایجاد شده برای کشور و رویارویی با  آمریکا در منطقه خلیج فارس و برخی مسائل در صحنه کشور و جبهه ها قطعنامه 598 توسط نظام پذیرفته شد و وی به مدت سه ماه در منطقه به همراه سایر برادران رزمنده باقی ماند و پس از آن به شهرستان برگشته و به حرفه حلیم پزی پرداخت چرا که به فرموده پیامبر ص الکاسب حبیب الله می باشد و مغازه وی در بیشتر اوقات روز صحنه جمع شدن و دیدار برادران و دوستان خصوصاً رزمندگان دفاع مقدس می باشد و در این بین می توان از میانه صحبت های آنان جذاب ترین و بهترین خاطرات دفاع مقدس را ثبت و ضبط کرد.

اربعین 1391

حضور امام حسنی ها در نمایش عظیم تشیع در کربلای معلی

حضور امام حسنی ها در نمایش عظیم تشیع در کربلای معلی

سفره های بی تکلف

شهید داود دانایی،برادر رزمنده نورالله محتسبی و زنده یاد رزمنده دلاور محمد علی مزعفر

شهید داود دانایی،برادر رزمنده نورالله محتسبی و زنده یاد رزمنده دلاور محمد علی مزعفر

امام حسنی ها  12

فتح الله آبروشن

رزمنده سرزنده و شوخ طبعی که در سال 1345 متولد شد و هم اکنون دانشجوی رشته مکانیک دانشگاه آزاد اسلامی بهبهان می باشد و هنگام صحبت در زمینه دفاع مقدس با تمام احساسات و وجود خویش به نیکی از آن دوران یاد می کند و در صحبت های وی تکیه کردن بر زبان محلی و لری جلوه خاصی به فضای گفتگوی جمعی می دهد.

برادران رزمنده نبی ابوعلی و فتح الله آبروشن

در سال 61 به جبهه های حق علیه باطل اعزام می شود و در این دوران یار و همراه وی در تمامی صحنه های حضورش همراهی با شهید علی رضا آتون می باشد که در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید و نفر سوم این حلقه عبدالرضا مهربان بود که جمعی سه نفره و صمیمی را برای خود ایجاد کرده بودند.

در پدافندی شیب نیسان در والفجر مقدماتی با وعده 48 ساعته که تبدیل به 42 روز شد با تمام سختی های آن حضور داشت و پس از آن در عملیات عظیم خیبر در گردان 4 (گردان امام حسین ع) در تیپ 15 آبی-خاکی امام حسن ع در محور العزیر شرکت و پس از آن تا آخر جنگ در ماموریت های مختلف آفندی و پدافندی شرکت موثر و کارایی داشت. عملیات های بدر ،والفجر8 و 9 و کربلای 5 ،ظفر 1 در آزادسازی پاسگاه اشغال شده از سوی دشمن متعلق به تیپ ویژه شهدا و پدافندی های آن مجموعه ای از عملیات هایی است که این رزمنده امام حسنی در کارنامه خود دارد.

در عملیات کربلای 5 که فرمانده دسته خط شکن شهید چمران از گردان فتح بود با هجوم به خط دشمن هنگامی که خود را در پای خاکریز دشمن می بیند متوجه می شود که هیچکدام از نیروهای دسته به خاکریز نرسیده اند و تمام آنها با آتش شدید دشمن زخمی و یا به شهادت رسیده اند که در همین لحظات صدای "لا تخف" و "تعال" عراقی ها برای اسارت وی او را از وضعیت خطرناکش آگاه و با آمدن پیکی از سوی عبدالصاحب غلامی فرمانده گروهان که نادر مشهودی بود به عقب برگشت و با توجه به تعداد زیاد مجروحین و شهدا  به جستجوی وسیله ای جهت نقل و انتقال آنها می پردازد که نهایتاً در پشت نهر جاسم و کانال ها و شیارهای پر آب متوجه لندکروز قرمز رنگی می شود که با اصابت گلوله راننده آن به شهادت رسیده بود و وی با تلاش زیاد آن را پیش پل نهر جاسم آورده و با گذاشتن مجروحین که تعداد آنها به چهارده تن بالغ می شد به سمت اورژانس راه افتاد و با افزایش تعداد مجروحین که به 25 تن رسید صحنه لند کروز واقعاً تماشایی بود ضمن این که خودش نیز از ناحیه دست مورد اصابت تیر قرار گرفته و مجروح شده بود و با رسیدن به محور خط لشکر 31 عاشورا و متوجه شدن مسئول خط از همشهری بودن مجروحین با برادر امین شریعتی فرمانده لشکر 31 عاشورا که بهبهانی بود به گرمی مجروحین را برای مداوا پذیرش کردند.

برادر رزمنده عبدالرضا مهربان،شهید علی رضا آتون و فتح الله آبروشن

هنگام صحبت از صحنه عملیات کربلای 5 صحنه های سختی را از نحوه شهادت و مجروح شدن برادران رزمنده بیان می کند که سبب تاثر هر انسان آزاده ای می شود و این سوال که چگونه می شود این یادگاران هشت سال دفاع مقدس را به فراموشی سپرد؟

روحیه شوخ طبعی به نحوی موثر بود که در اوج عملیات نیز دست بردار نبود و  همین امر سبب روحیه مضاعف برای برادران رزمنده در صحنه های سخت نبرد بود که نوشتن عبارت شیخ کرم اله بر روی لندکروز غنیمتی و سیگار کشیدن وی در لحظات غیر معمول و سخت در مجاورت دشمن هنوز در یاد رزمندگان گردان و امام حسنی ها به جا مانده است.

برادر فتح الله آبروشن علی رغم همه بی مهری ها نسبت به رزمندگان ،حماسه  دفاع مقدس را قابل تکرار می داند  و هنوز از ذکر خاطره همراهی کردن گردان در عملیات نصر 4 که در آن بهترین دوستانش از جمله فرشاد درویشی و عبدالصاحب غلامی به شهادت رسیدند به سختی یاد می کند زیرا به علت ابتلا به یک دمل چرکین در بیمارستان بهبهان تحت عمل جراحی قرار گرفته و دوستانش در بیمارستان با وی خداحافظی کرده و وی به سختی و تلخی از آنها جدا شده بود و به همین خاطر نیز نام فرزند پسرش را فرشاد گذاشته بود.

هم اکنون فتح الله جانباز دفاع  مقدس و برادر دوشهید امرالله و علی آبروشن در شرکت نفت گچساران به عنوان سرتکنسین آزمایشگاه مشغول به خدمت می باشد و هر زمان که بچه های زمان جنگ را می بیند دقیقاً روحیه همان سال ها را پیدا کرده و با همان حرارت و گفتار به یادآوری این خاطرات می پردازد خاطرات شیرینی از همراهی مردانی آسمانی که تاریخ و زمانه کنونی ما سخت به آنها نیاز دارد و برادرانی نظیر علی رضا آتون ،فرشاد درویشی،بدالصاحب غلامی ،داود دانایی و ....... که در صحنه های مختلف جنگ به شهادت رسیدند .